تلخک، کاسنی، گیاهی خودرو با برگ های کرک دار، ساقه ای کوتاه و گل های آبی که ریشه، برگ و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، هرگاه دانه های تلخ آن با گندم مخلوط و آرد شود طعم آرد را تلخ می کند، کسنی، انگوپا، تلخ دانه، هندبید، انوپا، تلخ جکوک، هندباج، هندبا تریاک دانۀ گیاهی شبیه گندم که در مزارع گندم می روید، تلخه، زوان
تلخک، کاسنی، گیاهی خودرو با برگ های کرک دار، ساقه ای کوتاه و گل های آبی که ریشه، برگ و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، هرگاه دانه های تلخ آن با گندم مخلوط و آرد شود طعم آرد را تلخ می کند، کَسنی، اَنگوپا، تَلخ دانِه، هُندبید، اَنوپا، تَلخ جَکوک، هِندباج، هِندَبا تریاک دانۀ گیاهی شبیه گندم که در مزارع گندم می روید، تَلخِه، زَوان
آنکه به درشتی سخن می گوید و بدآواز که دارای آهنگ خوشی نباشد. (ناظم الاطباء). تند و تیز و طعنه زن. (ناظم الاطباء) : بخیلی که باشد خوش و تازه روی بسی به زبخشندۀ تلخ گوی. امیرخسرو
آنکه به درشتی سخن می گوید و بدآواز که دارای آهنگ خوشی نباشد. (ناظم الاطباء). تند و تیز و طعنه زن. (ناظم الاطباء) : بخیلی که باشد خوش و تازه روی بسی به زبخشندۀ تلخ گوی. امیرخسرو
چربک گو. مستهزی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نوح اندر بادیه کشتی بساخت صد متل گو از پی تسخر بتاخت در بیابانی که چاه آب نیست می کند کشتی چه نادان ابلهی است. مولوی (مثنوی چ خاور ص 181)
چربک گو. مستهزی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نوح اندر بادیه کشتی بساخت صد متل گو از پی تسخر بتاخت در بیابانی که چاه آب نیست می کند کشتی چه نادان ابلهی است. مولوی (مثنوی چ خاور ص 181)
نشانۀ تیر. (فرهنگ جهانگیری) (برهان) (فرهنگ رشیدی) (شرفنامۀ منیری) (آنندراج). که به عربی هدف خوانند. (برهان) (آنندراج) (شرفنامۀ منیری). هدف و نشانۀ تیر. (ناظم الاطباء) ، ظرف و صراحیی که آن را بصورت شیر و گاو و حیوانات دیگر ساخته باشند و بدان شراب خورند. (برهان) (آنندراج). آوند شرابخواری که بصورت شیر و گاو و دیگر جانوران باشد. (ناظم الاطباء). بمعنی تلوک است. (اوبهی). همان تلوک است که به اختلاف گفته اند و در پلوک اصح آن نگاشته شد. (انجمن آرا). رجوع به پلوک شود
نشانۀ تیر. (فرهنگ جهانگیری) (برهان) (فرهنگ رشیدی) (شرفنامۀ منیری) (آنندراج). که به عربی هدف خوانند. (برهان) (آنندراج) (شرفنامۀ منیری). هدف و نشانۀ تیر. (ناظم الاطباء) ، ظرف و صراحیی که آن را بصورت شیر و گاو و حیوانات دیگر ساخته باشند و بدان شراب خورند. (برهان) (آنندراج). آوند شرابخواری که بصورت شیر و گاو و دیگر جانوران باشد. (ناظم الاطباء). بمعنی تلوک است. (اوبهی). همان تلوک است که به اختلاف گفته اند و در پلوک اصح آن نگاشته شد. (انجمن آرا). رجوع به پلوک شود